پروانگی

ساخت وبلاگ

چه کردی که تو معنایِ تمامِ زندگی گشتی؟

که تسکینِ خیالِ من در این آشفتگی گشتی!

منم دریا که چشمانت دلیلِ جزر و مدم هست

تو با چشمانِ خود مغلوبِ این دیوانگی گشتی

کنارم باش تا باور کنی احساس مردی را؛

که شمعی بودی و درگیر این پروانگی گشتی

پیِ پروازم و پرهایِ من بشکسته یِ توفان

چه کردی که تو عاری از غمِ آزادگی گشتی؟

تو آیا بوده ای در جمعِ یاران کنجِ یک عزلت؟

تو در جمعِ رفیقان مملو از بیگانگی گشتی؟!

دلیلش چیست؟شاید عشق، یا شاید که یک عادت؛

که خالی از غم دوری در این وابستگی گشتی

حسین حیدری"رهگذر"

۱۳۹۶/۸/۱۶

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۷ ساعت 21:12 توسط حسین حیدری"رهگذر"  | 

باورم کن...
ما را در سایت باورم کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinheidaripoem بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1397 ساعت: 3:03