قرعه ی زندگی ام عشق به نامم افتاد صیدِ من آمد و از قصد به دامم افتاد جیبِ خالی، پُزِ عالی، شکمِ سیر نشد! غزلی آمد و بر سفره ی شامم افتاد خواستم چای بنوشم، بنویسم شعری ناگهان سرد شد و برف به بامم افتاد به سرم زد که شرابی بخورم گرم شوم از بد اقبالی, ...ادامه مطلب